سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

اره دفعه پیش هم گفتم

گفتم یادش بخیر اون روزا

گفتم کجاست اون رمان ها

چه فشنگ بودن

گفتم دیگه نیستن...

منتظر یه همراهی بودم

یه ناراحتی که از ته دل آهش شنیده بشه که "آره، یادش بخیر"

ولی آه نبود که شنیده شد

دلخوری و غر غر و گله و شکایت بود

و خاتمه صحبت با اینکه "قبلا بود، دیگه نیست"

باشه بابا دیگه نیست

کشتی خودتو انقدر زدی تو سر احساساتت